Web Analytics Made Easy - Statcounter

فیلم‌نیوز: روز گذشته مصادف بود با هفدهم مرداد، روز خبرنگار ، در سینما ، تلویزیون و شبکه خانگی آثار متعددی ساخته شده که شغل قهرمانشان خبرنگاری بوده و به همین واسطه ستاره‌های معتبری رخت خبرنگاری را برتن کرده‌اند.

بازیگران بسیاری بوده‌اند که در فیلم‌ها و سریال‌های مختلف، ایفاگر نقش خبرنگار شده‌اند و در تحریریه‌های مجلات و روزنامه‌ها قلم زده‌اند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

یا به واسطه مقاله‌ها و گزارش‌هایشان اساس و مبنای یک اثر را شکل داده‌اند یا در کنار ماجرای اصلی قرار گرفته‌اند و به پیشبرد آن کمک کرده‌اند. تعدادشان بی‌شمار است و صفحات ما برای پرداختن به تک‌تک آنها محدود.

طبیعی است همه‌مان تحریریه جذاب «شهرقشنگ» در سریال «بدون شرح» را به خاطر داریم و زنده‌یاد فتحعلی اویسی و امیر جعفری و سایر اعضای این تحریریه‌ همیشه به گل نشسته را فراموش نمی‌کنیم. یا مگر می‌شود بازی عزت‌الله انتظامی را در نقش پاورقی‌نویس مطبوعات فیلم «خانه خلوت» از یاد ببریم؟

قطعا بازی بازیگرهایی مثل آتیلا پسیانی در فیلم «خاکستر سبز»، شهره سلطانی در فیلم «قرمز»، علی مصفا در سریال «کیف انگلیسی»، مصطفی زمانی در سریال «شهرزاد»، ستاره اسکندری در سریال «شوق پرواز»، امین حیایی در سریال «قلب یخی» و … در نقش خبرنگار همیشه در ذهنمان باقی می‌ماند.

جدیدترین بازیگری که نقش خبرنگار را ایفا کرده باران کوثری است. این روزها او را در سریال «آفتاب‌پرست» به کارگردانی برزو نیک‌نژاد در نقش یک خبرنگار می‌بینیم. او برای صفحه اقتصادی یک نشریه فعالیت می‌کند و آنقدر تمایل به جمع‌آوری خبر و عکس از مفاسد اقتصادی دارد که مدام گیر می‌افتد. سردبیر تمایل زیادی به قطع همکاری با او و سپردن وظایفش به همکارش سحر با بازی شبنم قربانی دارد و مدام به خاطر ماجراجویی‌های مهری به دردسر می‌افتد. در دو قسمت ابتدایی سریال، مهری را درحال نفوذ به باند خلاف در پرونده مفاسد اقتصادی می‌بینیم و هنوز دقیق نمی‌دانیم رابطه‌اش با ماجرای جمال پورشه به چه صورت خواهد بود.

مهدی صباغ‌زاده سال 1395 در فیلم «خانه کاغذی» روی زندگی یک پدر و دختر روزنامه‌نگار تمرکز کرده بود. پرویز پرستویی نقش روزنامه‌نگاری پیشکسوت به نام امیرعلی را داشت که روزگاری روزنامه‌نگار برجسته‌ای بوده و دوستان و دشمنان زیادی داشته. داستان فیلم از جایی شروع می‌شود که سارا دختر امیرعلی با بازی تینا پاکروان، مسیر پدر را رفته و حرفه روزنامه‌نگاری را انتخاب کرده و حالا هم در روزنامه‌ای کار می‌کند؛ روزنامه‌ای که به تعبیر پدرش زرد است و مدیرمسئولش با رانت‌بازی امورات روزنامه را می‌گذراند. سارا اما حاضر است برای کارش هر خطری را به جان بخرد. او بعد از یکی از مصاحبه‌های جنجالی‌اش تهدید می‌شود و دوربین و موبایلش را از دست می‌دهد. همه‌چیز پیرامون این تهدیدها پیش می‌رود.


مهران با بازی میلاد کی‌مرام در «امکان مینا» به کارگردانی کمال تبریزی، خبرنگار روزنامه‌ای بود که در دوران موشک باران دهه شصت منتشر می‌شد. اهمیت خبرنگار بودن مهران از این قرار بود که همسرش با اتکا به شغل او می‌توانست اطلاعات زیادی درباره اتفاق‌های جامعه به دست بیاورد. مهران هر روز همسرش را به کلاس می‌رساند اما همسرش از کلاس‌ها فرار می‌کرد به خانه‌های تیمی مجاهدین می‌رفت. او دور از چشم شوهرش، اخبار و اطلاعاتی که از شوهرش دریافت کرده بود را در اختیار سازمان مجاهدین قرار می‌داد. تا اینکه مهران بالاخره به ماجرا پی می‌برد و علیه آنها وارد عمل می‌شد.

مصطفی زمانی در نقش حامد فیلم «یک روز بخصوص» به کارگردانی همایون اسعدیان، در بخش اقتصادی یک روزنامه فعالیت می‌کرد و مدت‌ها روی مقوله‌ی فساد دارو متمرکز بود. او قصد داشت باندی خلافکار را که برای دور زدن تحریم‌ها، داروهای تقلبی از چین وارد می‌کنند افشا کند و جلوی این قبیل فسادها را بگیرد. درست در همان شرایط، خواهرش به خاطر مشکلات قلبی در بیمارستان بستری می‌شد و به او می‌گفتند بدون پیوند قلب بیشتر از شش ماه زنده نمِی‌ماند. او مجبور می‌شد برای نجات جان خواهرش وارد باند فساد خرید و فروش اعضای بدن ‌شود. در همین بین پای یکی از اعضای آن باند فساد دارو که حامد گزارش مفصلی درباره‌شان منتشر کرده بود به میان می‌آمد و او سر دوراهی می‌ماند.

طناز طباطبایی در فیلم «نارنجی پوش» با اسم خودش ظاهر شد و نقش یک خبرنگار و عکاس را به عهده داشت که تمام خبر و عکس‌هایی که تهیه می‌کرد در تمام روزنامه‌های شهر چاپ می‌شدند. ماجرای فیلم درباره یک عکاس خبری بود که یک روز با خواندن کتابی درباره فنگ شویی تصمیم می‌گرفت عکاسی را بگذارد کنار و رفتگر شود. تا اینکه یک روز طناز طباطبایی، یکی از همکارهای خبرنگارش در روزنامه، متوجه کار او می‌شود. از او عکس می‌گیرد و خبر رفتگر شدن همکارش را در تمام روزنامه‌ها چاپ می‌کند. با انتشار این خبر، او خیلی سریع به عنوان عکاس خبری نارنجی‌پوش، به چهره‌ای مطرح در کل شهر تبدیل می‌شود.

فیلم «خیابان‌های آرام» به کارگردانی کمال تبریزی در یک فضای فانتزی رخ می‌داد و یک جورهایی دوران بعد از انتخابات سال 88 را به نقد می‌کشید. نیکی کریمی به عنوان خبرنگار، در مرکز همه اتفاق‌ها بود. داستان از جایی شروع می‌شد که شش دیوانه از بیمارستان روانی فرار می‌کردند و شهر به واسطه فرار آنها دچار اختلال می‌شد. به واسطه این هرج و مرج، زن خبرنگار مدام از این سو به سوی دیگری از شهر می‌رفت و گزارش می‌گرفت. از آنجایی که شوهرش هم رئیس پلیس بود، هرکدام به نحوی ماجراها را دنبال می‌کردند. درواقع همه چیز فیلم، براساس همکاری این دو شخصیت پیش می‌رفت. «خیابان‌های آرام» فقط یکبار برای اهالی رسانه به نمایش درآمد و بعد هم توقیف شد.

مریلا زارعی سال 1380 در سریال «پلیس جوان» به کارگردانی سیروس مقدم نقش یک خبرنگار را بازی کرد. داستان درباره یک باند خلافکار بود که پلیس از مدت‌ها قبل دنبال اعضایش بود. محور اصلی سریال، روی رابطه‌ی قدیمی میان یونس یا همان پلیس جوان با دختری در آن باند بنا شده بود. در این بین خبرنگاری هم حضور داشت که پا به پای پلیس در تکمیل پازل پرونده‌ی خلافکارها کمک می‌کرد و اطلاعاتی دست اول به دست می‌آورد. درست است که خیلی وقتها مزاحم تلقی می‌شد و همه می‌خواستند از دستش فرار کنند اما کمک‌های زیادی به آنها کرد. زارعی در این سریال یک مقدار از الگوی کلیشه‌ای خبرنگارهایی که در فیلم‌ها و سریال‌ها شاهد بودیم فاصله گرفته بود.

علی مصفا در فیلم «پارتی» به کارگردانی سامان مقدم، ایفاگر نقش امین حقی، سردبیر روزنامه‌ای به نام «حرف» بود. داستان فیلم به طور کلی حول محور زندگی یک زن و شوهر روزنامه‌نگار پیش می‌رفت. امین حقی تصمیم می‌گرفت یادداشت‌های برادر شهیدش را درباره‌ی جنگ منتشر کند و از آن جهت که در این حرف‌ها تحلیلی جدید نسبت به این مسئله ارائه می‌کرد، انتشار آن به مذاق عمویش که قصد کاندیداتوری مجلس داشت خوش نمی‌آمد. به همین دلیل هم کارشکنی می‌کرد تا روزنامه‌ امین را تعطیل کنند و خود او را هم به حبس بفرستند. در این شرایط، همسر رضا به همراه دوست نزدیکش تصمیم می‌گرفت هرطور شده پول وثیقه آزادی امین را جور کند؛ راهی برای جور کردن پول نبود جز اجازه دادن ملکشان برای برگزاری پارتی.

 

در فیلم «سرب» به کارگردانی مسعود کیمیایی، هادی اسلامی نقش خبرنگاری به نام نوری را بازی می‌کرد که دهه 1330 در تهران منتشر می‌شد. ماجرا از این قرار بود که فردی به نام یعقوب که مخالف جریان صهیونیسم در ایران بود توسط یکی از اعضای این سازمان کشته می‌شد و پلیس همسایه‌ی یعقوب، فردی به اسم میرزا محسن را دستگیر می‌کرد تا رد قاتل اصلی شناخته نشود. نوری برادر میرزا محسن بود و تلاش می‌کرد هرطور شده راز این ماجرا را کشف کند. درحالیکه یکی از روزنامه‌های رقیب، علیه یهودی‌ها در این مورد بخصوص مطلبی منتشر می‌کرد، او اجازه نداشت در روزنامه خودشان چنین مطلبی علیه این ماجرا بنویسد. نقش نوری با ویژگی‌های منحصربفرد و بازی درست و متناسب تبدیل به نقطه اوج کارنامه اسلامی شد.

تماشاخانه ببینید| زندگی عجیب راکن‌ها در یکی از بزرگترین شهرهای جهان/ سروکله زدن با شیطنت بچه‌ها ببینید| به این بحران روانی در جامعه پایان دهید/ کابوسی که برای یک جوان ترسناک است فیلم های دیگر

منبع: عصر ایران

کلیدواژه: نقش خبرنگار روزنامه ای روزنامه ها یک روز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۷۰۵۵۹۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

سینما به روایت «آپاراتچی»

ایسنا/اصفهان «آپاراتچی» روایت زندگی جلیل، مردی جوان و ساده است که سواد نوشتن ندارد، اما شور دارد و عاشق سینماست.

فیلم «آپاراتچی» ساختۀ قربانعلی طاهرفر، یکی از فیلم‌های در حال اکران‌ اصفهان است که گیشۀ سینمای ساحل نشان‌ می‌دهد با استقبال اندکی مواجه شده است، من نیز این فیلم ۹۴دقیقه‌ای را به‌تنهایی در سالن عالی‌قاپو نگاه کردم و وضعیت سالن، یعنی صندلی‌های خالی، این موضوع را تأیید می‌کرد. اما جای سؤال دارد که آیا تماشای «آپاراتچی»، محصول سال ۱۴۰۲ که در چهل‌ودومین جشنوارۀ فیلم فجر به نمایش درآمد، وقت تلف‌کردن است؟!

اگر عاشق «سینما» باشید، «آپاراتچی» به یک بار دیدنش (و اگر عاشق‌تر باشید، به چند بار دیدنش!) می‌ارزد؛ آن هم در مقایسه با بسیاری از فیلم‌های پرهیاهو و با بازیگران دهان‌پرکن، اما بی‌کیفیت که طرفدار هم زیاد دارند. «آپاراتچی» روایت زندگی جلیل است که عاشق سینماست و برای ساختن فیلمی بلند و سینمایی حاضر است هر کاری بکند. او وقتی دیگران معنی کارهایش را نمی‌فهمند به آن‌ها می‌گوید، تا حالا عاشق شدی؟! من عاشق سینما هستم!

اتفاقات این اثر که در جشنوارۀ فجر سال گذشته به دریافت جایزۀ ویژۀ داوران برای «نگاه نو» موفق شد، در روزگار نزدیک به پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ و سال‌های نخست جنگ ایران و عراق بازمی‌گردد. جلیل نقاش ساختمان است که روی بوم هم هنرش را به رخ می‌کشد و مخصوصاً پرتره شهدای عزیزمان را در جنگ ایران و عراق تصویر می‌کند و به دل خانواده‌هایشان تسلایی کوچک می‌بخشد. همین جلیل که عشق بی‌وحدومرزی به سینما دارد و همواره خود را در جشنواره‌های فیلم تصور می‌کند که جوایزی نفیس به دستش می‌دهند، قصد دارد فیلمی بلند و زندگی‌نامه‌ای بسازد.

فیلم جلیل دربارۀ شخصیتی به اسم نوری است. نوری در فیلم قاضی سخت‌گیری معرفی می‌شود. همه مردم از جمله جلیل و همسر و پدر پیرش که در یک خانه زندگی می‌کنند، بدگویی از این قاضی به روزمره‌شان تبدیل شده است. همه معتقدند که نوری دارد جان جوانان وطن را با قضاوت‌های نادرستش پایمال می‌کند. اما در همان ابتدای فیلم، وضعیت نوری دست‌کم در چشم برخی از مردم، از جمله همین جلیل داستان، دگرگون می‌شود. و وقتی نوری یعنی قاضی بدنام به دنبال اتفاقاتی شهید می‌شود، تصمیم می‌گیرد فیلمی از او بسازد و نامش هم بگذارد: «نوری در تاریکی».

اما فیلم‌ساختن در زمانۀ جلیل آسان نیست. پدرش با او مخالفت جدی دارد و سینما را هنری تهی می‌داند که یک مشت آدم فاسد و بی‌دین دور هم جمع می‌شوند تا بقیۀ مردم را هم با ساخته‌هایشان بی‌بندوبار کنند! همین نگاه پدر جلیل، طنز تلخی را به اثر بخشیده است. از طرفی، جلیل را وزارت ارشاد وقت جدی نمی‌گیرد و حاضر به حمایت از او نیست.

فیلم هیچ حامی معنوی و پشتیبان مادی ندارد. خانواده شهید نوری هم با مخالفت‌ها یا خواسته‌های خود به نوعی دیگر مانعی بر سر راه فیلم‌سازی جلیل شیفته و خیال‌پرداز هستند. حالا در ادامه باید دید سرنوشت این فیلم به کجا ختم می‌شود و اگر روی پرده برود، محبوب مردم خواهد شد، چنان‌که جلیل در رؤیا می‌بیند؟!

فیلم‌سازی در میانۀ انقلاب و جنگ

فیلم «آپاراتچی» در حد خود و تا جایی که توان گشودن بال و پر داشته است، داستان بغرنج سینمای ما و البته شیرینی‌های آن و شوریدگی‌های آدم‌هایش را بازتاب می‌دهد. سینمای کشورمان از ۱۳۵۷ شمسی به‌بعد که هنرمندانی نامدار در آن افتخار آفریدند و از این قاب رنگی و اسرارآمیز ما را به جهانیان نشان دادند یا هرکس دیگری که به توان و سلیقه خود آثاری در آن تولید کرده است، آغازش داستانی پیچیده دارد.

سینمای ایران بعد از ۱۳۵۷ شمسی، در میانۀ انقلاب و جنگی زودهنگام پا گرفت و همواره موانع پرشماری از جنبه‌های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بر سر راهش بود. اما سینما زنده ماند، گاهی نیمه‌جان شد و گاهی جان تازه گرفت، اما هرچه بود و نبود به پیش رفت و نشان داد که این دنیای شگفت‌انگیز و پرقدرت شاید سر خم کند و در برخی سالیان منزوی شود، اما از میان نمی‌رود. سینمای ایران همواره عاشقان خودش را داشته است که برای سربلندی این گوشه پهناور از هنر معاصر ایران‌زمین کوشیده‌اند.

به جز اینکه به «آپارتچی» می‌توان نگاهی تاریخی داشت که در آن مقطع، خاص ایرانمان است، این فیلم به رابطۀ پویایی اقتصاد و هنر نیز نگاه خوبی دارد. جلیل و گروه کوچکش یک مانع جدی بر سر راه فیلم‌سازی‌شان دارند و آن هم نداشتن پول کافی و امکانات مادی به‌دردبخور است.

این مسئلۀ جدی است. هیچ هنرمندی در هیچ کجای دنیا نمی‌تواند با شکم خالی و زندگی‌ای که تمامش دغدغه نان باشد، هنری ماندگار به جهان تقدیم کند. گام‌برداشتن در چنین مسیری ازجان‌گذشتگی‌ها می‌خواهد. اگر در تاریخ هنر درنگ کنیم، آثار پراعجازی که هنوز ماندگارند و ما را انگشت‌به‌دهان می‌کنند، یا هنرمندش از خانواده‌ای ثروتمند برخاسته یا نهاد دولتی یا غیردولتی، آن هنرمند را حمایت مالی کرده و دنیایی امن برایش فراهم ساخته است. مردی مثل جلیل که برای فیلم‌سازی و نمایش استعداد هنری خود به فروختن فرش دست‌باف همسرش محتاج است، فرشی که می‌توانست زیرپای آن دو و پدر و بچه‌هایشان باشد، چه سرنوشتی در سینما خواهد یافت؟

انتهای پیام

دیگر خبرها

  • دین سینما به امام صادق‌(ع) چه زمانی ادا می‌شود؟
  • یک پله سقوط مقصودلو و طباطبایی در رنکینگ جهانی شطرنج
  • سریال جدید آیدا پناهنده چه زمانی منتشر می‌شود؟
  • آمارهای تکان‌دهنده مصطفی معین از بی‌اعتمادی جامعه ایران نسبت به همدیگر، رسانه و مسئولان (فیلم)
  • سینما به روایت «آپاراتچی»
  • رضا شیخی درگذشت
  • سیگنال بانک مرکزی به بازار ارز/ استفاده از منابع مسدودی آزادشده ارزی کلید خورد
  • فیلمبردار سینمای ایران درگذشت
  • «مست عشق» ، زمانی برای مستی سالن های سینما / روایت مولانا و شمس ، پدیده ای فراتر از اکران
  • تصاویر | بلندترین سکوی بانجی جامپینگ دنیا در ایران!